زندگینامه شهید بهرام شکری.
زندگینامه شهید بهرام شکری
شهید بهرام شکری، در سال ۱۳۳۶ در شهر میانه استان آذربایجان دیده به جهان گشود و در چهار سالگی با خانواده به تهران مهاجرت کرد، وی در دوران نوجوانی اشتیاق فراوان به مطالعه داشت و در این سنین با آثار شهید مطهری، دکتر شریعتی و آیت الله دستغیب آشنا شد.
پس از پایان مقطع دبیرستان در رشته دندانپزشکی در دانشگاه ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۵۴ وارد دانشکده دندانپزشکی دانشگاه ملی شد؛ در همین سال در آزمون ورودی دانشگاه شریف و دانشگاه فنی تبریز نیز پذیرفته شد اما به دلیل علاقهای که به رشتههای پزشکی داشت، به این دلیل که معتقد بود به این شکل به مردم نزدیکتر است و درد آنان را بهتر لمس میکند تحصیل در رشته دندانپزشکی را آغاز کرد.
شکری، پس از ورود به دانشگاه از همان ابتدا شروع به فعالیتهای فرهنگی کرد؛ امام را میشناخت و ایشان را به عنوان مرجع تقلید خود انتخاب کرده بود؛ در سال ۱۳۵۵ دفتر انجمن اسلامی را در زیر زمین دانشگاه راه اندازی کرد و دانشجویان خط امام(ره) را جذب کرد؛ آنها در انجمن اسلامی به تفسیر قرآن و نهج البلاغه میپرداختند و به شکل کاملاً مخفیانه نوارهای سخنرانی امام(ره) و اعلامیهها را بین اعضا مبادله میکردند.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی همگام با مردم در تظاهرات مختلف شرکت کرد و در روز هشتم بهمن ماه ۵۷ که رژیم توسط ستاد ژاندارمری در میدان انقلاب مردم را به گلوله بست به امدادرسانی مجروحان پرداخت.
بهرام دانشجویی ولایت پذیر و پیرو خط امام(ره) بود و پس از انقلاب اسلامی در انجمن اسلامی دانشگاه کلاس تفسیر قرآن و نهج البلاغه برگزار کرد؛ همچنین در دانشگاه با مشی و تفکرات ضد دینی و انحرافی به مقابله پرداخت و روشنگری و تبیین شرایط روز را انجام داد و در آن دوران بهرام برگزاری جلسات هفتگی قرآن در منزل را نیز برپا میکرد.
در ادامه مسیر در دوران پس از انقلاب به تشکیل کمیتههای علمی جهت سامان بخشیدن به کادر علمی و اداری دانشگاه پرداخت و در جهت اجرای طرح انطباق تلاش فراوان کرد.
وی کلینیک دندانپزشکی سپاه در نزدیکی بیمارستان امام خمینی و کلینیک دندان پزشکی در یکی از محرومترین محلات شهر زاهدان را راه اندازی کرد. بهرام تیمهای داوطلب دندان پزشکی به مناطق محروم سیستان و بلوچستان، ترکمن صحرا، گنبد کاووس، ارومیه، اطراف تهران را به وجود آورد؛ همچنین از بنیانگذاران و فعالان امداد سپاه در حوادث غیرمترقبه یا بمب گذاری بود و به تجهیز مدارس پایین شهر به یونیت و سایر تجهیزات دندانپزشکی پرداخت.
با آغاز جنگهای داخلی بهرام در کردستان و گنبد کاووس حضور یافت که سرانجام در خیابان ولیعصر تهران در سال ۶۰ در روز انتخابات ریاست جمهوری شهید رجایی در حالی که از ستاد انتخاباتی برای شرکت در جلسه قرآن به منزل برمیگشت با اصابت ۱۴ گلوله توسط منافقان ترور شد و به شهادت رسید.
دینداری شهید بهرام شکری
او نزدیکان و دوستان را به انجام مستحبات دین توصیه میکرد و جملات زیادی از بزرگان میگفت که «ما بدون نماز شب به جایی نمیرسیم» و خودش در هر شرایطی از جمله خستگی، میهمانی، بیماری و غیره نماز شبش ترک نمیشد. خواندن قرآن و تفسیر جزو برنامههای هر روزش بود.
زن و مرد برای معالجه به دندانپزشک هم جنس خود مراجعه کنند
همسر شهید بهرام شکری، در خاطراتی از وی میگوید: ما باید از لحاظ دندانپزشکی و امکانات به حدی برسیم که زن و مرد برای معالجه به دندانپزشک هم جنس خود مراجعه کنند؛ باید ثروت و امکانات در جامعه اسلامی به حدی باشد که مردم حتی در دوردستترین مناطق به راحتی از خدمات دندانپزشکی کم هزینه استفاده کنند و معتقد بود این ضربالمثل غلط است که «دندانی را که درد میکند باید کشید» لزوماً هر دندانی که درد میکند را نباید کشید؛ من نگران این مردم هستم، چرا یک دختر در سن ۱۶ سالگی باید ۴ تا از دندانهای اصلیاش را کشیده باشد.
شهید بهرام شکری، با تعمیر یونیتهای کهنه و قدیمی دانشگاه که توی انبار بلااستفاده بودند و کمکهایی که بهرام توانست از سپاه بگیرد کلینیک تخصصی دندانپزشکی در خیابان ایتالیا کنار بیمارستان امام خمینی راه اندازی شد؛ مطب کوچکی بود که بهرام و همسرش مینا طاهریان مدت کوتاهی درآن کنار یکدیگر کار کردند و به ویزیت بیماران میپرداختند.
وی در مقابل حق ویزیت و زحمت چند ساعته روی دندان بیماران یک عدد مرغ، یک کیلو برنج و هر مبلغی که میدادند با اشتیاق قبول میکرد و به مینا میگفت: «مهم برکتی است که خدا به نعمتش میدهد، مهم این نیست که ما برای حق ویزیت پول بگیریم، یا یک عدد تخم مرغ.
وصیت نامه شهید بهرام شکری
همسرم دو مطلب را با تو در میان میگذارم مطلب اول شاید برایت کهنگی داشته باشد اما همواره خدا را در نظر داشته باش و هیچگاه حجاب را سبک نشمار، حجاب سنت توست، حجاب آبروی بانوی اسلام فاطمه(س) است و به امانت باید نگهداری آنرا آنگونه که فاطمه(س) میخواست حفظ کنی نه آن طور که خودت میخواهی.
- دلم میخواهد که پسرم محمد راه مرا ادامه دهد دلم میخواهد که بعد از من وقتی بزرگ شد اسلحه مرا به او بسپاری و بگویی که بابات گفته جلو باطل در هر جا و در هر لباسی که هست و در هر زمان بایستد و بستیزد.
برادران و خواهرانم:
شروع با من بود امیدوارم که خوب نگهدارش باشید.
سایر بستگان و ملت مسلمان ایران:
خدا را فراموش نکنید.
مبادا از پیروی امام دست بردارید.»
.